دیونه تو صفحات وبلاگ نویسندگان
گاهی اوقات ما أدمها فراموش می کنیم که چه هستیم و چه می خواهیم و خودمان را در حریم امن همیشگی خودمان به زندگی کردن ادامه می دهیم . و این باعث می شود تا زندگی یک نواخت و بدون تغییری را سپری کنیم که از ان همگی ما راضی خواهیم بود .
ولی این أن چیزی نیست که من می خواهم ... بلکه به دنبال زندگی هستم تا با توجه به شرایط بهتر زندگی بهتری را برای خودم داشته باشم و به ارزوهایی که برایم امروز رویا یی بیش نیستند دست پیدا کنم ..
حال چه باید کنم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اینجا بود که با فردی أشنا شدم که شاید امروز مرده باشد اما چیزی أموختم که به من این جسارت را داد تا حداقل به فکر فرو روم ...
شوییتس جایی که در خلال جنگ جهانی دوم دوزخی در زمین بود . زمانی هزاران یهودی را نازی ها در أنجا در اردوگاه اجباری قرار می دادند و می کشتند . در میان انها فردی بنام ویکتور فانکل قرار داشت . جایی که همه بینش ها بسوی مرگ پیش می رود و همه می دانند چه چیزی قرار است اتفاق بیافتد او تصمیم گرفت تا 3 کار را کار را انجام دهد : 1) زنده بماند 2) از مهارتش در پزشکی برای کمک به دیگران استفاده کند 3) تلاش برای أموختن فکر کردن به أموختن در دورانی که می دانید در چه دوزخی هستید و چه اتفاقی قرار است برایتان اتفاق بیافتد . کاری که کمترین و خاص ترین افراد می کنند . و حالا من ... من چرا أن فرد خاص نباشم ؟ و چه چیزی باعث می شود من همان شوم ؟.... و این نیاز به ابزاری دارد بنام بینش و داشتن بینشی مثبت به أن چیزی که هدف ما را تشکیل می دهد . حال شما اگر بخواهید از أن حریم امن زندگی خودتان خارج شده و به شرایط بهتری دست پیدا کنید چه راهی را به جز داشتن بینشی مثبت انتخاب می کنید ؟ خوشحال می شوم من را هم در نظر هایتان با گذاشتن نظریه هایتان سهیم کنید . یا حق********************با تشکر از شما دوست عزیز که لایق دانستند و به این مکان می آییدموضوع مطلب : پیوند روزانه لوگو آمار وبلاگ
امکانات جانبی |
|